کارگرانی که قیر شده اند

 

خبرگزاری حکومتی ايلنا، رضا غيبي: اكثر مناطق نفت خیز ایران در مناطق بسيار گرم و مرطوب قرار داشته و فصل گرما در این مناطق از ابتداي بهار تا اواسط پاييز به طول مي‌انجامد که شرایط بسیار سختی را برای کارگران شاغل در این مناطق رقم می‌زند. بسیاری از این مناطق شامل طرح اقماری می‌شوند، طرحی که شاید در ابتدای شروع به کار افراد، به واسطه جوان‌بودن‌، تجربه‌هاي نو، تنوع محيط كار و بعضي آسودگي‌هاي ديگر، سختي‌ها را كم‌رنگ‌تر ‌كند، اما گذشت زمان، ازدواج، تغییر و تحولات زندگی، شرایط نامساعد جوی و آلودگی بیش از حد این مناطق، كم‌كم پرده از وجود مشكلات برداشته و در بیشتر موارد به دلیل محدودیت‌های حاکم در منطقه، مشكلات جدیدی همچون افسردگی و اعتیاد نیز به وجود خواهد آمد.


چهره متمایز تمام افراد شاغل در این مناطق گواهی است بر سختی شرایط، شرایطی که تحمل ساعتی از آن برای بسیاری از ما غیرممکن خواهد بود.


لاوان، جزیره‌ای است با مساحت بيش از 80 كيلومترمربع که در امتداد ساحل خلیج فارس از شرق به غرب كشيده شده است. جمعيت بومي 1200 نفره و درجه حرارت بين 37 تا 45 درجه سانتيگراد در تابستان و10 تا 25 درجه سانتيگراد در زمستان با رطوبت نسبي 80 تا 100 درصد در اغلب روزهای سال، شرایط بسیار سختی را برای کارکنان صنعت نفت در این منطقه رقم زده است؛ کارکنانی که شیفت کار آنها پیش از طلوع آفتاب شروع و پس از غروب آفتاب تمام می‌شود و تنها دلخوشی آنها 14 روز استراحتی است که انتظار آنها را می‌کشد. 14 روز انتظار برای دیدار عزیزان، انتظاری که با دلهره و اضطراب همراه است. ترس از نرسیدن به موقع همکار جانشین و حوادث غیرمترقبه که در صورت بروز چنین شرایطی به منظور پاسخگویی به نیاز مجموعه باید چندین روز دیگر هم غم دوری از خانواده را به دوش کشیده و شرایط نامساعد جزیره را تحمل کند.


از طرفی شاغلان این جزیره باید بیش از سایرین مراقب سلامت خود باشند، زیرا که کوچکترین بیماری در شرایطی که با عدم دسترسی به پزشکان مجرب و همچنین دشواری انتقال به جزایر همجوار توام است، تبعات جبران‌ناپذیری را به بار خواهد آورد.


یکی از کارکنانی که به دلیل نرسیدن همکار جانشین مجبور بود چند روزی بیشتر در منطقه بماند، با چهره‌ای خسته و صدایی بغض‌آلود از شرایط بد گله کرده و می‌گفت: این گونه مسائل برایمان عادی شده است، اما از دست رفتن شیرینی و اشتیاق حضور در کنار خانواده پس از 14 روز کار شبانه‌روزی، تلخ‌تر از زهر می‌شود و تاثیر منفی در کار می‌گذارد.


وقتی از خانواده و دختر 15 ساله‌اش حرف می‌زد غم دوری در صدایش ملموس بود؛ غمی که به گفته خودش فقط به امید دیداری دوباره قابل تحمل است. دیدار دختری که در 15 سال گذشته تنها 5 سال آن را در کنار پدر سپری کرده و پدر برای او تنها مهمانی است چند روزه. پدر45 ساله‌ای که شرایط نامساعد کاری از او فردی پیر و شکسته ساخته است.


وی از بیماری فرزندش و ناله‌هایی که در لابلای آن پدر را بر بالین می‌طلبیده سخن می‌گوید، غافل از اینکه پدر چند هزار کیلومتر دورتر، خسته از کار روزانه به گوشه‌ای خزیده و غصه بیماری و آتیه دخترش همچون پتکی گران بر جسم خسته و نحیفش فرود می‌آید.


شب، تنها در این موقع از شبانه‌روز می‌توان اندکی آرامش پیدا کرد و دقایقی را در کنار ساحل مرجانی جزیره با صدای آرامش‌بخش آب سپری کرد. صدای آب آنقدر آرامش‌بخش است که قدرت تفکر و توجه به چیزهای دیگر را از آدمی سلب می‌کند. اما دود آبی‌رنگ و غلیظی که در دل سیاهی شب به آسمان می‌رود جلب توجه می‌کند. جوانی که پس از پایان تحصیلات برای یافتن شغل چاره‌ای جز پذیرفتن شرایط کار در مناطق اقماری را نداشته و به جزیره آمده، اکنون پشیمان از کرده خویش است و با ولع تمام دود سیگار را به کام خود می‌کشد.


پس از گذشت 2 سال هنوز به این شرایط عادت نکرده و روزگار به سختی برایش سپری می‌شود. او از صبحانه ساعت پنج و نیم گله دارد، نهار ساعت یازده و نیم را دوست ندارد و از گرسنگی ساعت ده شب سخن می‌گوید. او از روزهای دانشگاه، دختری که می‌خواهد به خواستگاریش برود، جمع دوستان، کلاس زبان و کوهنوردی هفتگی برایم گفت و خانواده‌اش را یاد کرد که همیشه او را از دود و دم بر حذر می‌داشتند.


بغضش ترکید، خود را نفرین می‌کرد، نفرین به خاطر اینکه درس خوانده و همچون سایر دوستانش به حرفه‌ای مشغول نشده تا به این روز گرفتار نشود. نفرین به خاطر تنهایی و غربتی که در آن گرفتار است، نفرین به روزگاری که از جوانی ورزشکار و شاداب، فردی افسرده و سیگاری ساخته است. نفرین بر شغلی که باعث شده پدر در آرزوی دیدار دوباره پسر جان سپارد، نفرین بر انتخابی که حسرت بوسیدن دست پدر در لحظه خداحافظی را به دلش گذاشته، نفرین‌های وی که با هق‌هق گریه در هم آمیخته بود قطع شد و باز هم همان دود غلیظ و همان بوی گیج‌کننده.


در این جزیره، زمان جان می‌ستاند و به کندی می‌گذرد. رطوبت کلافه کننده هوا با بوی تند گاز در هوای بالای 35 درجه نفس کشیدن را با سختی همراه می‌کند و برهوتی که در آن قرار گرفته‌ای زندگی را برایت پایان یافته می‌نمایاند.


این گوشه‌ای از مشکلات بی‌پایان کارگران صنعت نفت است، کارگرانی که به‌رغم تمامی این مشکلات با جان و دل برای پیشرفت و توسعه ایران زمین می‌کوشند. کارگرانی که با به جان خریدن خطرات کار در میادین در حال تولید نفت و گاز، سعی در جبران عقب‌افتادگی‌های ناشی از بی‌برنامگی‌های مدیران دارند و شبانه‌روز تلاش می‌کنند.


افرادی که بهترین دوران زندگی را به دور از خانواده با تحمل سختی‌های طاقت‌فرسا سپری می‌کنند. جوانانی که روزگاری با چهره‌ای بشاش و روحیه‌ای مثال‌زدنی به این مناطق پای می‌گذارند و در پایان دوران خدمت خود به افرادی افسرده و درهم شکسته تبدیل می‌شوند.


باید چاره‌ای اندیشید، چاره‌ای که درمان تمامی دردها، محدودیت‌ها و محرومیت‌های کارگران شاغل در این مناطق باشد.